parsaparsa، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

پارسا مهربونه بابا ومامان و داداش پرهام

فاتح قله های کلار

                             وقتی ستارگان به من چشمک می زنند و گلها تبسم می کنند ، اگر کسی ديگر با من نبيند، لذتی از ديدن آنها نميبرم.                                                                &nb...
11 مرداد 1393

وقتی بعضا تسماح رو تو خرچال میذارن....

                     یادش بخیر ...چه زود گذشت،انگار همین دیروز بود که میخواست داستانی رو که خونده بود برامون تعریف کنه، میگفت:یکی بودویکی بود،یه شکارچی بود که تسماحی رو شکار کرده بود اما نمیدونست چکارش کنه،شکارچی با خودش گفت:میشه وقتی بعضا تسماح رو تو خرچال هم گذاشت...(بعضی وقتا میشه تمساح رو تو یخچال گذاشت). وقتی تو آتلیه واسه خانم عکاسه داستانشو تعریف میکرد،راحیل خانم دلش غش میرفت وکلی قربون صدقش میرفت وکلی هم صداشو ضبط کر د. تا چند وقت پیش دلم نمیومد که آخرین کلماتش رو براش تصحیح کنم ولی بالاخره مدرسه رفتنش مجبورم کرد که ...
3 مرداد 1393
1